طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

❤❤به عشقه عشقم امیرطاها ❤❤

طاها جون و اولین سیزده بدر

سلام گلم امروز 14 فروردین 91 هستش من اومدم از سیزده بدر بگم و عکسای خوشگلتو برات بزارم دیروز ساعت 8 بود که همگی باهم زدیم بیرون صبح همش میگفتی دد(بیرون رفتن) یعنی همیشه همینطوری وقتی مامانت میخواد لباس تنت کنه میگی دد حالا فرق نمیکنه کجا بخوای بری سیزده رو رفتیم لویزان(شیان) تا ساعت 9 شب همون جا بودیم اذیت نکردی همش دوست داشتی بازی کنی امروز رفتم مدرسه واقعا مسخره بود معلم دینی مون نرسیده امتحان گرفت بعدازظهر هم که باید برم کلاس زبان دیگه حال ندارم بنویسم حالا برید عکسای خوشمل طاها جونمو ببینید   آهای سیزدتون بدر دشمناتون در به در رفقاتون گل به سر گرفتاریاتون زود بدر خوشیهاتون هزار برابر       &n...
14 فروردين 1391

رفتن طاها جون به پارک

سلام گلم من بازم اومدم امروز بعد از ظهر حوصلمون سر رفته بو تصمیم گرفتیم بریم پارک یه دوری بزنیم  رفتیم پارک اولش تو ماشین خوابت برد یعنی همیشه همینطوری هستی تو ماشین که میشینی میخوابی بهدش که میرسیم بیدار میشی رفتیم تو پارک بر عکس خونه نشسته بودی بغل من و همه جا رو نگاه میکردی چند باری هم گفتی دد(بیرون رفتن)منم بهت گفتم عزیزم الان دد ایم تو هم میخندیدی بعدشم بردیمت زمین بازی   نی نی ها رو نگاه کنی شما هم از فرصت استفاده کردی و همه جا رو با اون چشای کوچولوت نگاه کردی یه دختره اسمش هستی بود رو سرسره نشسته بود داشت بهت میخندید شما هم محلش ندادی و فقط نگاش کردی بعدش که اومدیم اینوتر بهت گفتم عسلم الحق که پسردایی خودمی رو به دخملا...
12 فروردين 1391

طاها جون روسری به سر

سلام گلم امروز اومدم از شیطونیات بگم جدیدا اینقدر شیطون شدی که من بهت میگم آتیش پاره فقط دوست داری ببینی کی داره چیکار انجام میده که زود بری خراب کاری به بار بیاری اما با همه ی کارایی که میکنی خودت تو دل ما روز به روز بیشتر جا میکنی تو روز حداقل دو بارو میام پیشت برای همین خیلی بهت عادت کردم تو عیدم که این دوبار شده صد بار دوتا دیگه از دندوناتم دراومده الان دوتا دندون پایینت با یه دونه بالایی دراوده به زودی اون یکی هم درمیاد چون لثت خیلی درد میکنه همش دوست داری دستتو بگیری یه جا راه بری مامانتم از ترسش هرچی روی میز بودو جمع کرده که ندازی رو خودت از دوسه روز پیشم یاد گرفتی که دستتو  ول میکنی یه قدم میری و میفتی بیشترین قدمایی که تو...
9 فروردين 1391

طاها جون و سال تحویل و اولین پست سال 91

سلام دوستان گلم عید همگی مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشید امروز صبح وقتی از خواب پاشدم زنگ زدم به طاها بیاد خونمون تا قبل از سال تحویل ازش عکس بگیرم خوب اونا هم خونشون روبرومونه زود با مامانش اومد قربونش برم مثل همیشه خوشتیپ کرده بود همش میگفت  دد    یه کلمه یاد گرفته ها اما منو کشته با اون گفتش خیلی بامزه میگه همچین میگه دد دلم میخواد ورشدارم باهم بریم بیرون جدیدا دوکلمه ی دیگه هم میگه وقتی بهش میگم جیزه اونم تکرار میکنه بابا هم میگه اما اونقدر واضه نیست که بشه تشخیص داد فقط مامانش میفهمه وقتی موهامو میکشه بهش میگم موهامو نکش ذوق میکنه دیگه خندش بند نمیاد  اگه بدونید این طاها عاشق بهم ریختن یه چیزیه درمورد سبزه هم هم...
7 فروردين 1391

اولین چهارشنبه سوری طاها جونم

  چه حس خوبی با تو بودن در این لحظات آتشین   مواظب باش چهار شنبه سوری برق چشمات رو با آتیش اشتباه نگیرن . . . سرخی تو از من ، زردی من از تو   جشن باستانی چهارشنبه سوری مبارک   ...
23 اسفند 1390