طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

❤❤به عشقه عشقم امیرطاها ❤❤

نفسم دوستت داریم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تمنا دارم از آسمان که اگر حتی قطره ای خوشبختی بارید ، بر روی گونه تو باشد.   ادامه ی عکسا در ادامه ی مطلب دست انداز عشق تو    شاه فنر قلبم را شکست                          ...
26 ارديبهشت 1391

تقدیم به زیباترین دلیل نفس کشیدنم ((مادرم))

    به سلامتیه مادرایی که با حوصله راه رفتن رو یاده بچه هاشون دادن ، ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشونو هل بدن ! خدایا هرکه هستم هرچه هستم به یک لحظه فدای مادرم کـــــــــن               ای قشنگترین بهونه ی زندگی روزت مبارک     مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری ! مادر یعنی بهانه بوسیدن خست...
21 ارديبهشت 1391

جشن تولد یکسالگی عشقم

سلام دوستان عزیزم خوبید امشب شب تولد عشقم بود الان که این پست رو مینویسم تازه از تولدت اومدم خواستم اولین نفری باشم تولدتو بهت تبریک بگم شب خیلی خوبی بود زود گذشت البته شما نصف شبو خواب بودی عزیز دلم واقعا باورم نمیشه که سال باهم بودیم خیلی زود گذشت هر روز کارهای جدید یاد میگیری و شیرین تر میشی شلوار کت وشلوارتم نزاشتی پات کنیم با شلوارک راحت تر بودی مامانتم یه شلوارک شیش جیب پات کرد تو تولدت همش دوست داشتی بری وست برقصی اما تعادل خودتو از دست میدادی میافتادی من بقلت کردم رقصوندمت تو هم ذوق میکردی تا سمت بادکنکا میبردمت میپریدی و چندین بار بادکنکا رو کندی اما خیلی بهت خوش گذشت نفسم اینم عکسای تولدت ایشالله ساله بشی زندگی من ...
16 ارديبهشت 1391

تولد بابا جون طاها

امروز تولد داییم هست 5 روز دیگه هم تولد طاها ی عزیزم تولد دوتاییتون مبارک     ميگويند  آغاز نو شدن آغاز تازه شدن بهار است  اما براي من روز ميلاد تو سر آغاز فصلي دگر از زندگيست  تولدت مبارک    خداي اطلسي ها با تو باشد پناه بي کسي ها با تو باشد تمام لحظه هاي خوب يک عمر به جز دلواپسي ها با تو باشد . تولدت مبارک این عکس 5 ماهگی طاها جون و بابایی هست عکسا ی جدیدت با بابایی رو هم میزارم بعدا گلم ...
10 ارديبهشت 1391

ثانیه شماری تا تولد عشقم

سلام طاها جونم از امروز تا تولدت  فقط 15 روز دیگه مونده فدات شم دارم ثانیه شماری میکنم روز به روز کارای تازه تر یاد میگیری جدیدا من دعوا میکنی اگه کسی بهت اخم کنه بهش میگی اه ه ه ما هم مجبور میشیم ازت معذرت خواهی کنیم جدیدا دیگه چاردستو پا نمیری همش پنج شش قدم میری میوفتی بعدشم سرتو میزاری زمین دراز میکشی یعنی من خسته شدم ما هم قربون صدقت میریم تااین لحظه هم یه دندون بالا داری دوتا پایین فکر کنم تو چند روز اینده اون یکی هم ظاهر بشه که دیگه بتونی گازم بگیری یه هفته ای میشه که خیلی شیطون شدی اما تا قریبه میبینی از این رو به اون رومیشی تازه برات آهنگ تولدت مبارکو که میخونیم شروع میکنی به دست زدن اگه یه نفر آهنگ و نخونه و دست نزنه تو نگ...
30 فروردين 1391

عکسای طاها و آروین تو جشن تولد من

  سلام دوست جونیا هفته پیش تولدم بود ولی چون شهادت بود جشنو این هفته گرفتیم خیلی خوش گذشت اصلا مگه میشه با طاها و آروین باشی و خوش نگذره ؟ شب خوبو به یادماندنی بود فقط حیف زود گذشت راستی ازهمه تشکر میکنم برای تبریک تولدم از پدرو مادر خوبمم تشکر میکنم برای تولد وکادوی تولد از همه ی مهمونایی هم که اومدن و منو خوشحال کردن ممنونم خوب دیگه بریم عکسا رو ببینیم   بقیه عکسای تولد در ادامه ی مطلب ...
26 فروردين 1391

تولد دخمل عمه ی گلم محدثه

 سلام دوستان مهربونم من طاها خوشمله هستم امروز اومدم برای اولین بار تولد محدثه جونو بهش تبریک بگم البته تولدش فردا یعنی 91/1/18 هستش ولی خوب چون اون منو خیلی دوس  داره منم عاشقشم خواستم اولین نفری باشم که تولدشو بهش تبریک بگم   پ.ن:البته اینم بگم امروز من 11 ماهه شدم   سالگی محدثه   ماهگی طاها           داره بارون میاد خوب که نگاه کردم. . . . هوا که ابری نبود… .اون فرشته ها هستن که دارن گریه میکنن…&h...
18 فروردين 1391

طاها جون و اولین سیزده بدر

سلام گلم امروز 14 فروردین 91 هستش من اومدم از سیزده بدر بگم و عکسای خوشگلتو برات بزارم دیروز ساعت 8 بود که همگی باهم زدیم بیرون صبح همش میگفتی دد(بیرون رفتن) یعنی همیشه همینطوری وقتی مامانت میخواد لباس تنت کنه میگی دد حالا فرق نمیکنه کجا بخوای بری سیزده رو رفتیم لویزان(شیان) تا ساعت 9 شب همون جا بودیم اذیت نکردی همش دوست داشتی بازی کنی امروز رفتم مدرسه واقعا مسخره بود معلم دینی مون نرسیده امتحان گرفت بعدازظهر هم که باید برم کلاس زبان دیگه حال ندارم بنویسم حالا برید عکسای خوشمل طاها جونمو ببینید   آهای سیزدتون بدر دشمناتون در به در رفقاتون گل به سر گرفتاریاتون زود بدر خوشیهاتون هزار برابر       &n...
14 فروردين 1391

رفتن طاها جون به پارک

سلام گلم من بازم اومدم امروز بعد از ظهر حوصلمون سر رفته بو تصمیم گرفتیم بریم پارک یه دوری بزنیم  رفتیم پارک اولش تو ماشین خوابت برد یعنی همیشه همینطوری هستی تو ماشین که میشینی میخوابی بهدش که میرسیم بیدار میشی رفتیم تو پارک بر عکس خونه نشسته بودی بغل من و همه جا رو نگاه میکردی چند باری هم گفتی دد(بیرون رفتن)منم بهت گفتم عزیزم الان دد ایم تو هم میخندیدی بعدشم بردیمت زمین بازی   نی نی ها رو نگاه کنی شما هم از فرصت استفاده کردی و همه جا رو با اون چشای کوچولوت نگاه کردی یه دختره اسمش هستی بود رو سرسره نشسته بود داشت بهت میخندید شما هم محلش ندادی و فقط نگاش کردی بعدش که اومدیم اینوتر بهت گفتم عسلم الحق که پسردایی خودمی رو به دخملا...
12 فروردين 1391