طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

❤❤به عشقه عشقم امیرطاها ❤❤

کارایی که طاها جون جدیدا یاد گرفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

1391/3/29 23:59
نویسنده : محدثه جون
1,471 بازدید
اشتراک گذاری

سلام زندگی من خوبی فدات بشم چند وقتی هست که برات ننوشتم ببخشید چند روزی هست امتاحانامون تموم شده دوروز دیگه هم کارناممونو میدن خلاصه خیلی درگیر بودم اما الان یکی دو روزی میشه که وارد تعطیلات تابستونی شدیم صبح ها که از خواب پا میشم اول میام پیش شما بعدشم دوباره میام خونه یه استراحتی میکنم میرم کلاس زبان از کلاسم که میام اروین جونم منو میبینه صدام میکنه منم نمیتونم رو حرف عشقم حرف بزن اونم که همش میگه بیا خونه ی ما منم میرم پیشش جدیدا به من میگه عروس دریایی خیلی دیونتم قربونش برم تا همین نیم ساعت پیشم با اروین بودم

 

 

 

 

 

 

حالا دیگه از شما تعریف کنم که جدیدا چه کارایی رو یاد گرفتی اول از همه اینو بگم که منو موقع برگشتن از خونتون کلافه میکونی اخ میدونی چیه چون به من خیلی وابسته شدی و اکثر موقع ها هم من پیشتم تا میخوام بیام خونمون گریه میکنی جیغ میزنی و نمیزاری بیام مامانتم مجبور میشه تورو سرگرم کنه همون گولت بزنه تا من برم عزیزم ببخشید دوست ندارم گریه هاتو ببینم ولی مجبورم بر عکس وقتی من میخوام بیام خونتون از تو بالکون که منو میبینی میخوای بپری پایین منم بدو بدو میام بالا 

 

 

 

 

خیلی بد غذاشدی بیچاره مامانت باید اینقدر اهنگ برات بخونه تا تو یه ذره غذا بخوری موندم شما اگه بخواید از اینجا برید من چیکار کنم به خدا دیونه میشم اخه خیلی بهت وابسته شدم وقتی یه کار بد انجام میدی بخاطر اینکه کسی دعوات نکنه میخندی و خودتو شیرین میکنی ما بجای اینکه دعوات کنیم بدتر قربون صدقت میریم تازه تا یکی بوست میکنه شما هم زود بوسش میکنی

 

 

 

 

وای تازگی تا برات اهنگ میخونیم یک رقصی میکنی هم سرتو تکون میدی هم دستاتو یه روزم در حال رقصیدن بودی داشتی میرقصیدی که گوشه ی چشمت خورد به میز خدارو شکر چشمت چیزی نشود یه ذره گوشه ی چشمت ورم کرد که الان بهتر شده

 

 

عاشق توپ هستی وقتی میبینی کسی توپ داره دیگه توپ خودتو نگاه نمیکنی میدویی دنبال اون توپه فکر کنم در اینده فوتبالیست بشی

9.gif

خوب دیگه عسلم چند تا عکس برات درست کردم اخه جدیدا  ازت عکس ننداختم حالا بریم عکسای قشنگتو ببینیمقلب

 

جیگرتو بخورم

سلام زندگی من خوبی فدات بشم چند وقتی هست که برات ننوشتم ببخشید چند روزی هست امتاحانامون تموم شده دوروز دیگه هم کارناممونو میدن خلاصه خیلی درگیر بودم اما الان یکی دو روزی میشه که وارد تعطیلات تابستونی شدیم صبح ها که از خواب پا میشم اول میام پیش شما بعدشم دوباره میام خونه یه استراحتی میکنم میرم کلاس زبان از کلاسم که میام اروین جونم منو میبینه صدام میکنه منم نمیتونم رو حرف عشقم حرف بزن اونم که همش میگه بیا خونه ی ما منم میرم پیشش جدیدا به من میگه عروس دریایی خیلی دیونتم قربونش برم تا همین نیم ساعت پیشم با اروین بودم

 

 

 

 

 

 

حالا دیگه از شما تعریف کنم که جدیدا چه کارایی رو یاد گرفتی اول از همه اینو بگم که منو موقع برگشتن از خونتون کلافه میکونی اخ میدونی چیه چون به من خیلی وابسته شدی و اکثر موقع ها هم من پیشتم تا میخوام بیام خونمون گریه میکنی جیغ میزنی و نمیزاری بیام مامانتم مجبور میشه تورو سرگرم کنه همون گولت بزنه تا من برم عزیزم ببخشید دوست ندارم گریه هاتو ببینم ولی مجبورم بر عکس وقتی من میخوام بیام خونتون از تو بالکون که منو میبینی میخوای بپری پایین منم بدو بدو میام بالا 

 

 

 

 

خیلی بد غذاشدی بیچاره مامانت باید اینقدر اهنگ برات بخونه تا تو یه ذره غذا بخوری موندم شما اگه بخواید از اینجا برید من چیکار کنم به خدا دیونه میشم اخه خیلی بهت وابسته شدم وقتی یه کار بد انجام میدی بخاطر اینکه کسی دعوات نکنه میخندی و خودتو شیرین میکنی ما بجای اینکه دعوات کنیم بدتر قربون صدقت میریم تازه تا یکی بوست میکنه شما هم زود بوسش میکنی

 

 

 

 

وای تازگی تا برات اهنگ میخونیم یک رقصی میکنی هم سرتو تکون میدی هم دستاتو یه روزم در حال رقصیدن بودی داشتی میرقصیدی که گوشه ی چشمت خورد به میز خدارو شکر چشمت چیزی نشود یه ذره گوشه ی چشمت ورم کرد که الان بهتر شده

 

 

عاشق توپ هستی وقتی میبینی کسی توپ داره دیگه توپ خودتو نگاه نمیکنی میدویی دنبال اون توپه فکر کنم در اینده فوتبالیست بشی

9.gif

خوب دیگه عسلم چند تا عکس برات درست کردم اخه جدیدا  ازت عکس ننداختم حالا بریم عکسای قشنگتو ببینیمقلب

 جیگرتو بخورم

ای جونم عمرم نفسم عشقم تویی همه کسم

میرم بی تو عسلم زندگیمفندق من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

مامانی نازلی طهورا
30 خرداد 91 13:41
عزیزم طاها چقد بلا شدی با این کارایی که میکنی
مامانی نازلی طهورا
30 خرداد 91 13:42
محدثه جونم ایشااله شاگرد اول میشی


مرسی عزیز دلم
مامانی نازلی طهورا
30 خرداد 91 13:43
عروس دریایی خیلی دیوونتممممممممممم
ilijoon
30 خرداد 91 14:34
دست خواهر جون درد نكنه كه ماشاالله از هر انگشتش هنر ميباره چقده عكسهاي خوشگلي گذاشتي محدثه جون دوستت داريم


مرسی عزسزم ماهم دوستت داریم
مامان محمد و ساقی
30 خرداد 91 15:16
سلام.خوبی؟عکسها رو خوشگل درست کردی.
امیدوارم معدلت 20 بشه.
پس اون محدثه ای که همسایه آروین جونه تو هستی گلم.


سلام خوبم مرسی عزیزم بله من هستم
مانا
30 خرداد 91 19:18
وب جالبی داری به منم سربزن
مامانی نازلی طهورا
31 خرداد 91 12:44
محدثه جونم خودتو ناراحت نکن جونم
از این آدما دور و برمون زیادن اونی که یه بچه پاک و معصومو که مثل فرشته هاست اینجوری میبینه حتما مریضه به آدم مریض هم چیزی نمیشه گفت باید برای سلامتیش دعا کنیم


اره خاله جونم فدات بشم که اینقدر درکت بالا هستش ما هم برای سلامتیش دعا میکنیم
مامانی نازلی طهورا
31 خرداد 91 12:45
یه بوس محکم محکم برای طاهای خوشگل و فرشته


مرسی عزیزم من شما و طهورا جونو میبوسم
مریم مامان ستایش
31 خرداد 91 17:59
ای جونم چه پسمل نازنازی.بووووووسسسسسسس
آیلار
3 تیر 91 14:30
سلام عزیزم از این به بعد اسمم ضد حال نیست آیلارم محدثه جوووووووووووون نمیخوای نظر بدمنو حذف کنی


سلام هروقت ادرس وبتو بذاری حذف میکنم
آیلار
3 تیر 91 20:57
عزیزم وبلاگ ندارم اذیت نکن دیگه باشه افرین دختر خوب دوستت دارم طاها جون و ببوسش


نگاه کن ایلار جون گلم من باید بدونم شما کیه چند سالته فکرنکن از تو دلم اومده بیرون اخه من چون داداش ندارم رو طاها خیلی حساسم پس لطفا خودتو بیشتر معرفی کن
آیلار
3 تیر 91 21:28
عزیزم ایشالله خدا برات یه داداش خوشگل بده محدثه جون من 16 سالمه کلاس دوم دبیرستان دارم ادبیات میخونم البته به زور بابام ومامانم قصد داشتن ریاضی بخونم خودم ادبیاتو انتخاب کردم عاشق ادبیات هستم مامانم استاد دانشگاه بابام جراح ساکنه اورمیه هستیم منم یکی یدونه هستم نه داداش دارم نه آبجی در عوضش یه آبجی مثل تو دارم ویه داداش مثل طاها بازم یه آبجی مثل طهورا جان


مرسی گل مهربونم خوشحالم که فهمیدی بچه ها مثل ماه میمونند الان که این نظرو گذاشتی معلومه مامان بابات از تحصیلات بالایی برخوردارن پس تو هم باید مثل اونا باشی عزیزم تو هم باید منو ببخشی اخه منم بهت حرفای بدی زدم منم یه ابجی دارم سوم دبیرستانه تو هم یه ابجی دیگمی بازم بهم سربزن گلم نظرات بدتم پاک کردم از ذهنمم پاک شد
آیلار
3 تیر 91 21:32
همه اینارو برا طاها جون و آبجی محدثه میفرستم

عزیزم ماهم دوستت داریم
DDDDDDDDDDDDDDDDD
مامانی نازلی طهورا
3 تیر 91 22:05
محدثه عزیزم دریا دل باش
آیلار از کارش پشیمونه توهم ببخشش میخوای چیکار بشناسیش اونوقت اون شرمنده تر میشه گناه داره
یه کاری کرده خودش هم توش مونده و ناراحته
ببخشش گلم


اره عزیز دلم من بخشیذدمش
آیلار
4 تیر 91 9:15
آبجی محدثه جونم خیلی خیلی ازت ممنون عاشقتم محدثه جوخم حالم خوب نیست بابام امروز یه جوون 22 ساله رو میخواد عمل کنه بابام جراح قلبه از قضای روزگار اونم یکی یدونه خانوادشونه دیشب مامان و باباش اومده بودن خونمون طوری به بابام التماس میکردن بابام گریه اش گرفت آبجی جونم تو دل پاکی داری براش دعا کن


اخه الهی من حتما براش دعا میکنم به مامانم ایناهم میگم دعا کنند
آیلار
4 تیر 91 12:59
ابجی جونم خیلی خیلی ازت ممنونم هنوز که از اتاق عمل بیرون نیومده دیگه باید بابام خیلی خسته شده باشه تورو خدا دعا کن بابام رو سیاه نشه شرمنده نشه دعا کن که امیدو دوباره به دل یه مادر بی گناه برگردونه برا بابام خیلی مهمه در ضمن مامانم به مامانت و خودت وابجی بزرگت سلام میرسونه نمیخواین عکس جدید از داداش طاها بزارید دوستتون داریم


عزیزم اصلا باورم نمیشه که اینقدر مهربون باشی شماهم سلام منو به مادر مهربونت برسون و از طرف من به پدر زحمت کشت بگو خسته نباشید خیلی دوستت دارم چشم به زودی عکسای طاها رم میزارم
آیلار
4 تیر 91 13:49
خدایا شکرت محدثه جونم نگران نباشید به خیر گذشت بابام الان زنگ زد گفت که از اتاق عمل بیرم اومدن حالش هم خوبه خداجونم ازت ممنونم که به بابام کمک کردین الان داریم با مامان میریم بیمارستان دوستتون داریم در ضمن مامانم از طاها جون خیلی خوشش اومده میگه باید خیلی شیطون باشه از طرف من ببوسش


وای خدارو شکر به خیر گذشت خیلی خوشحال شدم مامان مهربونت لطف داره اره طاها عسل خیلی شیطون من از اینجا میبوسمت
آیلار
5 تیر 91 13:52
سلام طاهاجونم خوبی عزیزم محدثه جون خوبی عزیزم نمیخوای عکس جدید از طاها بذاری عزیزم دوستتون دارم


سلام گلم والا جدیدا خیلی سرم شلوغه قول میدم سرفرصت از طاها جون عکس بندازم و بزارم تو وبلاگم
آیلار
5 تیر 91 17:44
محدثه جونم نیستی کجایی عزیزم حتما رفتی پیش طاها جون الهی بخورمت چقد نازه


اره عزیزم پیش طاها جون بودم
آیلار
5 تیر 91 20:46
خوش به حالت که پیش طاها جون میری از طرف من ببوسش


منم میبوسمت
آیلار
6 تیر 91 11:35
محدثه جون تو خیلی مهربونی عزیزم


تو هم همینطور گلم عزیزم چرا چند روزه نیستی نمیدونم چرا یه حسی بهم میگه اشنایی انگاری میشناسمت

آیلار
8 تیر 91 10:31
محدثه جونم از محبت زیاده که احساس میکنی من آشنام باور کن از روزی که باهم دوست شدیم فکر پیش شماست میگم حتما عکس طاها جونو گذاشته تو بیش از حد مهربونی عزیزم


مرسی عزیزم اره منم خیلی تو رو دوست دارم خیلی دوست دارم عکس تو ببینم تو مهربونی گلم
آیلار
8 تیر 91 18:50
سلام سلام به محدثه جونم خوبی فدات شم کاش یه جوری میشد همدیگرو ببینیم ولی من در اورمیه تو در تهران طاها جونو ببوسید


سلام عزیزم خوبم مرسی تو خوبی خدانکنه قربونت برم اره عزیزم ولی نمیشه
ریحانه
9 شهریور 91 13:58
سلام وبلاگتون خیلی قشنگه
عزیزم بااینکه سنت کمه ولی مهارت زیادی تودرست کردن وبلاگ داری


سلام گلم مر30 نظرلطفتونه